آغاز تحول
پیامدهای جنگ فرسایشی در دو عرصهی سیاسی و نظامی، جمهوری اسلامی را در برابر چالشهای مخاطرهآمیز قرار داده بود. تعامل و به هم پیوستگی تأثیر بنبست نظامی در جبهههای جنگ و خطر حمله مجدد عراق و تشدید مناقشات سیاسی و سرانجام درگیری نظامی در داخل شهرها ثبات سیاسی، استقلال و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکرد. در واقع، آنچه با تهاجم عراق به ایران حاصل نشد با تداوم جنگ فرسایشی در حال تحقق بود. در چنین وضعیتی این پرسش مطرح بود که آیا جمهوری اسلامی میتواند بر بنبست نظامی و بیثباتی سیاسی غلبه کند و به بقا و حیات خود ادامه دهد یا اینکه در مسیر تحولات جدید فروخواهد پاشید؟
پیش از این زمانی که کشور عمیقا درگیر مناقشات سیاسی بود جنگ به انسجام و وفاق برای غلبه با تجاوز عراق منجر شد ولی ناکامی در آزادسازی مناطق اشغالی، سبب شد که نه تنها جنگ تأثیرات وحدتبخش اولیهی خود را از دست بدهد بلکه بر پیچیدگی و تعمیق مناقشات سیاسی افزود. امام در این وضعیت جنگ را مسئله اصلی کشور دانستند و تلاش بسیاری کردند تا اختلافات سیاسی را به حاشیه برانند. اما تأثیر چندانی نداشت و عملا فقط
[ صفحه 76]
نیروهای وفادار به امام و انقلاب را تا اندازهای کنترل و مهار میکرد. بنابراین به نظر میرسید تنها دو راه برای ایجاد تحول و خروج از بنبست وجود داشت: یا با «تحول در جنگ» باید وضعیت سیاسی را دگرگون کرد یا بر اساس «الگوی مدیریت و رهبری قاطع» باید با تغییر در صحنهی سیاسی کشور، روند جنگ را دگرگون و تحت تأثیر قرار داد.
کلاوزویتس معتقد است که جنگ هنگامی از وضعیت رکود خارج خواهد شد که میدان رزم با رخدادهای جدید تغییر حالت بدهد. به عبارت دیگر، دینامیک و موتور تحولات جنگ تغییر حالت در میدان رزم است. بدین شکل که وقتی موتور جنگ حرکت کند با توجه به ماهیت سیاسی جنگ تدریجا در داخل و در سطح سیاسی نیز تحرک به وجود میآید و دوران رکود به پایان خواهد رسید. همچنین با تشدید این روند موازنهی نظامی، وضعیت سیاسی نیز تغییر خواهد کرد و با فرض پذیرفتن این نظریه چگونه میتوان در میدان رزم و با اجرای عملیاتهای نظامی تغییر ایجاد کرد؟
بر اساس نظریهی دیگر، جنگ موجب انسجام سیاسی است و تنها با وفاق و وحدت ملی و بسیج کلیهی منابع میتوان به تهاجم خارجی پاسخ داد. در غیر این صورت، واگرایی حاصل از ناتوانی در مقابله با دشمن به فروپاشی اجتماعی میانجامد و ثبات سیاسی و استقلال و تمامیت کشور را مخدوش میکند. برای انسجام باید متکی بر «مدیریت و رهبری قاطع» بر ضرورت مقابله و بیرون راندن نیروهای متجاوز از خاک کشور تأکید و ساختار سیاسی را منسجم کرد و با حضور مردم در صحنه و بسیج منابع، دشمن اشغالگر را منهدم و به فرار از مناطق اشغالی مجبور کرد. همانگونه که در گذشته جنگ باعث انسجام سیاسی شده بود چگونه میشد دوباره به آن انسجام و وفاق سیاسی دست یافت؟
به اجمال میتوان گفت: پیدایش و تفکر و استراتژی جدید به تحول در عرصهی نظامی انجامید. بدین معنا که وقتی جنگ کلاسیک به نتیجه نرسید و به
[ صفحه 77]
بنبست نظامی منتهی شد [188] راه برای مسیر جدید باز شد. در عرصهی سیاسی نیز، وقتی مناقشات به مخاصمه تبدیل و جبههی ضدانقلاب در داخل با هماهنگی و حمایت خارجی با هدف تعیین سرنوشت نهایی فعال شد و خیابانهای شهر محل درگیری نظامی شد مخاطرات حاصل از این وضعیت سبب گردید رهبری با قاطعیت برای حل آن به صحنهی سیاسی کشور وارد شود.
نقطهی آغاز تحولات نظامی با اندیشه و تفکر جدید نظامی تکوین یافت بدین معنا که ابتدا باید این نتیجه حاصل میشد که با تفکر کلاسیک معضل اشغال نظامی کشور قابل حل نیست، این امر با شکست عملیاتهای چهارگانه به فرماندهی بنیصدر حاصل شد. [189] چنان که نیروهای کلاسیک و بنیصدر، مردم و حتی عراقیها نیز به این باور رسیدند که با این تفکر و روشها نمیتوان به پیروزی رسید. مهمتر از این مسئله، باید ذهنیت و تصورات مبنی بر شکستناپذیری دشمن تغییر مییافت و درهم شکسته میشد. طراحی و اجرای عملیاتهای محدود [190] در ماههای پایانی سال 1359، این مفهوم را محقق ساخت. سردار سلیمانی فرماندهی پیشین لشکر 41 ثارالله دربارهی برداشت خود از دشمن در بدو ورود به جبهه و تغییر آن میگوید:
«در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری میدانستم، اما در اولین حملهای که انجام دادیم موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهنم داشتم از بین برود. یادم میآید که پس از این حمله، شبها وارد مواضع عراقیها میشدیم. دوستی داشتم به نام محسن چریک، که بعدا به شهادت رسید، او حتی برخی مواقع با موتور سیکلت خود را به خاکریز عراقی ها می رساند.» [191] .
[ صفحه 78]
در حالی که مناقشات سیاسی از اسفند 1359 تشدید شده بود به موازات آن در حدفاصل اسفند تا خرداد 1360 عملیاتهای محدود گسترش مییافت. از یک سو دهه پایانی ماه خرداد 1360 نقطه تکامل عملیاتهای محدود با اجرای عملیات «خمینی فرمانده کل قوا» با همت سپاه در منطقه دارخوین بود و از سوی دیگر، مناقشات سیاسی که به درگیری نظامی تبدیل شده بود در تعیین سرنوشت نظام جمهوری اسلامی مؤثر بود. در واقع، عملیات دارخوین پاسخ به اوضاع سیاسی و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا با فرمان امام خمینی بود. با اینکه این عملیات برای رزمندگان کاملا روحیهبخش بود ولی در سطح کلان و در مسائل نظامی و سیاسی بیتأثیر بود. آقای هاشمی دربارهی این عملیات در کتاب خاطرات خود مینویسد:
«خوشبختانه، تحرک مطلوبی با عملیات کوچک ولی الهامبخش دارخوین آغاز میگردد و عملیات تهاجمی نیروهای رزمنده، برای عقب راندن بعثیان روند تکاملی خود را ادامه میدهد.» [192] .
تشدید درگیریهای نظامی در داخل شهرها در ماههای تیر و مرداد 1360، و وقوع حوادث تأثرانگیزی مانند انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و بیش از 72 تن از کادرهای سیاسی کشور، وضعیت نگرانکنندهای را به وجود آورد و برای کنترل و مهار آن و جلوگیری از تأثیر آن بر جبهههای جنگ بر ضرورت انجام عملیات بیشتر از گذشته تأکید شد و در همین چارچوب و بر مبنای ملاحظات امنیتی امام و شورای امنیت و شورای عالی دفاع نیز بر انجام عملیات بیشتر تأکید کردند. با توجه به اینکه ارتش پس از حذف بنیصدر از فضای جدید گلایه میکرد آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود مینویسد:
«عصر در شورای امنیت شرکت کردم و گلههای ارتش را مطرح کردم و تصمیماتی اتخاذ کردیم توسط احمد آقا به امام پیغام دادیم و از امام نظر خواستیم. امام با تغییراتی در ارتش، برای اطمینان بیشتر موافقت کردند.» [193] .
[ صفحه 79]
در ادامهی همین تلاشها و برای تغییر در کادر فرماندهی ارتش در جلسه شورای عالی دفاع در تاریخ 12 مرداد 1360 وضعیت جبههها و تغییر در کادر فرماندهی ارتش بحث شد آقای هاشمی در این زمینه مینویسد:
«ساعت 5 بعدازظهر در شورای عالی دفاع شرکت کردم گزارش جبههها را دادند که راکد است. پیشنهاد فرماندهی غرب را برای آقای سرهنگ شیرازی نمودیم که نظامیان را خوش نیامد.» [194] .
البته بعدها بتدریج در کادر فرماندهی ارتش تغییر انجام شد. بویژه پس از شهادت سرتیپ فلاحی و انتصاب سرهنگ صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی، نظامیان جوان به فرماندهی منصوب شدند و ارتقا یافتند [195] و با توجه به روحیهی سرهنگ صیاد شیرازی و تجربهی همکاری با نیروهای مردمی و سپاه در کردستان، زمینهی هماهنگی ارتش و سپاه فراهم شد. ضمن اینکه با رفع موانع سیاسی در ساختار سیاسی - نظامی کشور برای تقویت سپاه و ضرورتهای نظامی امکان جذب و سازماندهی نیروهای مردمی در جبههها افزایش یافت. این روند همچنان پس از شهادت آقای رجایی و آغاز ریاست جمهوری آیتالله خامنهای رو به افزایش گذاشت و ایجاد آرامش و ثبات سیاسی در این زمینه نقش زیادی داشت. آقای هاشمی در این زمینه مینویسد:
«با انتخاب آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری، علیرغم نقاهت شدید ناشی از سوءقصد منافقان، دورهی آرامش و استقرار در نیمه دوم سال 1360 را تجربه میکنیم در این شرایط است که امکان توجه به جبههها و دفاع را به دست میآوریم.» [196] .
سرلشکر وفیق السامرایی علت تحول نظامی و پشت سرگذاشتن دورهی خطرناک اشغال و بیثباتی و نقش عوامل مختلف را در کتاب خود توضیح میدهد و مینویسد:
«رهبران ایران با پشت سرگذاشتن این مرحله از جنگ که خطرناکترین مرحله بود، بیش از پیش و با قدرت تأثیرگذاری بیشتر بر روی جامعه ایران به
[ صفحه 80]
راه خود ادامه دادند. عامل روانی «دین» که محرکی بزرگ برای به حرکت درآوردن دهها هزار نفر به منظور پیوستن به نیروهای سپاه ایران نقش خود را ایفا کرد و روحیهی نیروهای نامنظم ایرانی را که شامل سپاه پاسداران و بسیج بود بالا برد، همچنان که تعدادشان نیز افزایش یافت و سلاحها و سازمانشان گسترش پیدا کرد.» [197] .
در ادامهی تغییر و تحولات جدید، طراحی و اجرای عملیات ثامنالائمه با هدف شکستن حصر آبادان، نقطهی عطفی در به آزمون گذاشتن دکترین جدید بود. پیروزی یا شکست در این عملیات میتوانست به تغییر در عرصهی سیاسی - نظامی کشور و خروج از روند جنگ فرسایشی منجر شود.
پیروزی نسبتا سریع در عملیات ثامنالائمه، در اوضاعی که تصور میشد پس از حذف بنیصدر ایران در بحران سیاسی و بنبست نظامی است بسیار مهم بود. [198] چنان که کردزمن در کتاب خود مینویسد:: «هنوز مشخص نشده است که ایرانیان چگونه بر این پیروزی دست یافتند؟» [199] وی در ضمن اینکه به اجرای عملیات در شب و استفاده از شکافهای موجود در مواضع عراقیها اشاره میکند از ترکیب جدید نیروهای ایران، هماهنگی آنها در پیشروی و استفاده از موقعیت و امکانات خود و از فنون و روشهای ترکیبی نیز نام میبرد. [200] .
سردار غلامعلی رشید در تجزیه و تحلیل عملیات ثامنالائمه، در جمع فرماندهان سپاه، میگوید:
«بنا به تجربیات قبلی، در طراحی این عملیات چند فاکتور در نظر گرفته شد. اول، تهاجم یکپارچه و همهجانبه در کل محورها؛ دوم، حمله شبانه؛ سوم، قیچی کردن دشمن در دوپل؛ چهارم: تک پشتیبانی تا حدودی فریبنده از محور خرمشهر... باید اذعان داشت که از دشمن سازمان آمادهای برای مقابله با چنین تهاجمی را نداشت.» [201] .
[ صفحه 81]
پیروزی در عملیات ثامنالائمه و به دستگیری ابتکار عمل در جنگ [202] اولین علامت روشن و بارز کارآمدی نظام اسلامی [203] بود. [204] و از جمله پیامدهای سیاسی آن، پیام صدام بود که به نوشتهی آقای هاشمی رفسنجانی یاسر عرفات در مسکو به سفیر ما اعلام کرد: «صدام حاضر است پس از آتشبس، ظرف 48 ساعت بیرون برود.» و چند شرط گفته که پذیرفتنی نیست. [205] به نظر میرسد با توجه به تلاشهایی که پیش از این برای شکستن محاصره آبادان انجام شد و به نتیجه نرسید از نظر عراق پیروزی در این عملیات به منزله آغاز دورهای جدید بود به همین دلیل، از طریق یاسر عرفات به ایران پیام دادند.
امام که پیش از این مدتها بود خطاب به ملت و ارتش عراق هیچ گونه پیامی ارسال نکرده بودند با این پیروزی پیام دادند که: «ارتش عراق چرا نشسته؟» و سپس تأکید کردند: «ارتش عراق، ملت عراق، به پا خیزید و این تفالهها را بیرون ریزید.» [206] بارقههای امید به پیروزی با شکستن محاصره آبادان مجددا به وجود آمد. چنان که آقای هاشمی نیز در دفتر خاطرات خود مینویسد: «باید با پیروزی به جنگ خاتمه بدهیم» [207] بر پایهی همین ملاحظات، استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی با طراحی سلسله عملیات کربلا تدوین شد. [208] .
پس از عملیات ثامنالائمه امام خمینی سرهنگ صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و آقای محسن رضایی را به فرماندهی کل سپاه منصوب کردند. این امر به هماهنگی ارتش و سپاه در تمام زمینهها و همچنین تشکیل دو تیم طرحریزی عملیات در سپاه و ارتش برای طراحی عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی انجامید و زمینه تدوین استراتژی
[ صفحه 82]
جدید و سپس آزادسازی مناطق اشغالی فراهم شد. چنان که عملیات «طریق القدس» در منطقهی بستان اولین عملیات از سلسله طرحهای کربلا بود که قوای نظامی ایران با اجرای آن در منطقهی جنوب به مرزهای بینالمللی دست یافتند و میان سپاه سوم و چهارم عراق شکاف ایجاد شد. چنین تحول نظامیی در جبهههای جنگ بسیار مهم و چشماندازی جدید برای انهدام قوای نظامی عراق و بیرون راندن آنها از مناطق اشغالی بود. امام بر اساس درکی که از اوضاع جدید داشتند در پیامی از قوای مسلح و قوای مردمی خواستند با ادامه فعالیت در جبههها به «آنها مهلت ندهند که منسجم کنند خودشان را و از طرف جاهای دیگر و قدرتهای دیگر به آنها کمک برسانند، مجال به آنها ندهند.» [209] امام همچنین خطاب به مردم ایران فرمودند: «جوانان پشت جبهه توجه کنند که باید فعالیت کنند و باید داوطلبانه به این جنگ و این مسئله را زود حلش کنند.» [210] .
تحول در وضعیت سیاسی کشور و در جبهههای جنگ بر یکدیگر اثر گذاشت و با پیشروی در جبهههای جنگ بر امیدواریها افزوده میشد و همین امر به افزایش حضور نیروهای مردمی و داوطلب در پشتیبانی از جنگ برای حل این معضل منجر شد. در این مرحله، اولین طلیعه حضور نسبتا گسترده نیروهای مردمی و گسترش سازمان سپاه برای جذب و سازماندهی آنها، در عملیات طریقالقدس آغاز شد. ویژگی دیگر این عملیات همانگونه که از نام آن برمیآید تأثیر پیروزیهای نظامی بر تحولات سیاسی - نظامی در خاورمیانه بود. و این روند رو به گسترش بود و پس از فتح خرمشهر به حضور نیروهای ایران در خط مقدم درگیری با نیروهای اسرائیل در سوریه و لبنان منجر شد.
با تثبیت اوضاع سیاسی داخلی، روش رویارویی با مخالفان داخلی نیز تغییر کرد. آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود در این زمینه مینویسد:
«اول شب در دفتر آقای خامنهای با مسئولان قضایی و اجرایی و اطلاعاتی جلسه داشتیم که تا ساعت یازدهونیم شب طول کشید. بحث دربارهی کیفیت برخورد با
[ صفحه 83]
مخالفان جمهوری اسلامی بود. قرار شد شدت عمل فقط در مورد تروریستها (مجاهدین، پیکار، چریکهای فدایی خلق، رنجبران، کودتاچیان خلق مسلمان، کومله و دمکرات) باشد. در مورد سایر مخالفان، آزادی باشد و متعرضشان نشویم مگر در صورتی که با تروریستها همکاری کنند و ضابطهای برای بازداشتها و مسئولان بازداشت باشد که خودسری نشود. قرار شد بر اساس این تصمیم، پرونده بازداشتها رسیدگی شود و آنها که مستحق آزادیاند، آزاد شوند.» [211] .
این تصمیم نشانه عبور از بحران بود و تدریجا فضای سیاسی - روانی و امنیتی نیمه اول 1360 بویژه حوادث 7 تیر و 8 شهریور پشت سر نهاده شد و در اجرای قانون و ایجاد نوعی توافق حاصل شد. [212] امام نیز بر همین اساس از ناکامی ضدانقلاب در براندازی نظام سخن گفتند:
«خوابهای شیرینی که مخالفان داخلی و پشتوانههای خارجی آنان دیده بودند و رؤیاهای امیدبخشی که کاخ طلایی برایشان بنا نموده بود، یکی پس از دیگری با همت والای ملت عظیمالشأن و جوانان برومند اسلام فروریخت. این کوردلان که از نصرت خداوند غافل بود و وعدههای الهی را نمیتوانند باور کنند و انقلاب اسلامی را چون سایر انقلابات بلکه ناچیزتر میدانستند و با دید مادی و محاسبات غلط به این پدیده الهی مینگرند و از ارزشهای انسانی و حجم قدرت ایمان و تحولی که به خواست خداوند قادر در ملت انقلابی ایران پیدا شده خبری ندارند و ارزشها را با دیدههای مادی خود خلاصه در سلطهجویی و استضعاف ملتهای زیر ستم میکنند، ناچار گرفتاریهای پس از انقلاب ایران و توطئههای همهجانبه قدرتهای بزرگ و کوچک آنان را به این نتیجه رسانده بود که جمهوری اسلامی پس از چند ماه سرنگون خواهد شد و امریکا با عوامل داخلی خود بر اریکه قدرت خواهد نشست و درست این انگیزه بود که گروهکهای داخلی و عوامل جهانخواران خارجی مثل صدام را به مقابله با اسلام و جمهوری اسلامی بر انگیخت.» [213] .
صدام به دنبال پیشنهاد صلح پس از عملیات ثامنالائمه مجددا پس از
[ صفحه 84]
عملیات طریقالقدس پیشنهادهایی را ارائه کرد. امام در پاسخ وی گفتند:
«صدام مدعی است که من صلحطلبم، سرتاسر کشور در جنوب و غرب را غصب کرده و میگوید من صلحطلبم، به این معنا اسرائیل هم صلحطلب است.»
ایشان اضافه کردند:
«ایران الان میگوید که صدام برود بیرون از اینجا و یک دستگاهی بینالمللی بیاید و رسیدگی کند به جرم او و به خیانت او. ما با دولت عراق، با ملت عراق جنگی نداشتیم، آنها به ما هجمه آوردند.» [214] .
امام مجددا مدتی بعد تأکید کردند:
«ما حرفمان از روز اول تا حالا و بعدها معلوم است [215] ما جنایتکار را که در کشورمان هست میگوییم باید برود.» [216] .
در حالی که تحولات نظامی به سود ایران بود امام همچنان بر ضرورت عقبنشینی دشمن از مناطق اشغالی تأکید میکردند. ولی عراقیها نمیتوانستند تصمیم بگیرند؛ زیرا تصور میکردند روند کنونی مهارشدنی است. در حالی که ایران اطمینان یافته بود که ناتوانی نیروهای عراقی نمیگذارد چون گذشته جنگ را ادامه دهند. [217] .
در ادامه استراتژی آزادسازی، اجرای عملیات فتحالمبین در منطقه غرب رودخانهی کرخه و نتایج آن برای عراق و حامیان منطقهای و بینالمللی این کشور و همچنین برای ایران نقش تعیینکنندهای داشت. بسیاری از دلایلی که عراقیها در توجیه شکست خود در عملیات ثامنالائمه و عملیات طریقالقدس بیان میکردند در این عملیات وجود نداشت و عملا نوعی رویارویی گسترده در منطقهای وسیع میان نیروهای دو کشور به وجود آمد، که نتایج آن سرنوشتساز بود. در این مرحله قدرت فرماندهی و هدایت
[ صفحه 85]
عملیات نظامی ایران و میزان قدرت دفاعی عراق در عملیات ترکیبی به آزمون گذاشته شد. شکست در این عملیات میتوانست توازن و تعادل روحی نیروهای عراقی را که در عملیاتهای قبل تغییر کرده بود، بکلی تخریب و از میان ببرد و متقابلا برتری سیاسی - نظامی ایران را بر عراق و حامیانش تحمیل و تثبیت نماید.
عملیات فتحالمبین در آغاز سال 1361 با حضور گسترده نیروهای مردمی در جبههای وسیع شروع شد. [218] و در هشت روز قوای نظامی ایران به همه اهداف خود رسیدند و 25 هزار نفر از نیروهای دشمن کشته یا زخمی شدند و 17 هزار نفر به اسارت درآمدند. تجهیزات زیادی از دشمن منهدم و آنچه به غنیمت گرفته شد بسیار بود به همین دلیل، در مرحلهی جدید عملیات فتحالمبین برجستهترین پیروزی نظامی ایران بود و خفتبارترین شکست را بنا به ارزیابی کارشناسان بر عراقیها تحمیل کرد. [219] .
آقای هاشمی این عملیات را ارزیابی و به نکاتی اشاره کرد که مهم بود. ایشان در خطبهای اعلام کرد:
«این فتح نشان داد و این اطمینان را به ما بخشید که عراق دیگر نمیتواند دفاع بکند. این جریان نشان داد که از این پس ابتکار عمل به دست نیروهای ماست.» [220] .
روش جدید در جنگ موضوعی بود که ایشان در همین خطبه به آن اشاره و بر این نکته تأکید کرد که: «ما به شیوهای میجنگیم که ویژه خود ماست» و گفت:«کشور کوچکی مثل سوریه میتواند (با این روش) به تنهایی اسرائیل را از پا در آورد.» به این ترتیب، تجربیات نظامی ایران نیز بر تحولات سیاسی - نظامی خاورمیانه تأثیر گذاشت. [221] .
نتایج و بازتاب عملیات فتحالمبین بیانکنندهی وقوع تحولی اساسی در جنگ و در واقع نشاندهندهی تغییر ماهیت جنگ بود. در حالی که عراقیها تصور میکردند جمهوری اسلامی بر حل و فصل مسائل اساسی کشور از
[ صفحه 86]
جمله مسائل سیاسی و نظامی قادر نیست، [222] تداوم عملیاتهای نظامی ایران تصور و درک عراقیها و سایر ناظران و تحلیلگران را متأثر کرد. [223] تحلیل کردزمن از این وضعیت بر پایه ارزیابی تحولات نظامی و وضعیت نامطلوب عراق، مهم است:
«از 22 مارس تا 24 مه (2 فروردین تا 3 خرداد) در یک برهه دو ماهه، عراق بیش از 5500 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی را از دست داد و بیش از 30000 تا 50000 کشته یا زخمی و 25000 اسیر متحمل گردید. طی این مدت همچنین بیش از 200 دستگاه تانک، 3000 تا 4000 دستگاه خودروی زرهی، چند صد قبضه توپ و مقدار معتنابهی مهمات و تدارکات ارتش عراق منهدم شده یا به دست نیروهای ایران افتاده بود.» [224] .
نتایج حاصل از تحولات جدید در عملیاتهای نظامی، بویژه عملیات فتحالمبین، عراقیها را به این باور رساند که قوای نظامی ایران میتوانند شکست اساسی بر نیروهای عراق وارد سازند. بنابراین شکست عراقیها در عملیات فتحالمبین به در هم شکستن تصورات و ذهنیت آنها منجر شد. در واقع، عراقیها از درون شکست خوردند و تعادل روحی - روانی خود را از دست دادند. صدام که بیش از این استقرار در مناطق اشغالی و «حقوق اضافی» سخن میگفت پس از شکست در عملیات فتحالمبین برای ایجاد انگیزه در نیروهای عراقی و مقاومت در برابر قوای نظامی ایران میگوید:
[ صفحه 87]
«شما باید سرزمین ایرانیها را ترک نکنید، مگر با اخذ ضمانتی مبنی بر اینکه شهرهای عراق را بمباران و ویران نکند.» [225] .
اظهارات صدام بدین معنی بود که دامنه نگرانیهای عراق از آسیبپذیری و انهدام قوای نظامی عراق در مناطق اشغالی به «انهدام شهرهای عراق» متوجه شده است. بازتاب این تحول مهم بود چنان که سناتور هنری جکسون در تلویزیون سی.بی.اس امریکا درباره از دست رفتن تأسیسات و میادین نفتی در خلیج فارس هشدار داد و گفت:
«ممکن است یک روز از خواب بیدار شویم و این تأسیسات حیاتی را نابود شده بیابیم. من فکر میکنم این بزرگترین تهدید فوری است ما باید نیروی لازم که بتواند چنین حرکتی را بازدارد، داشته باشیم.» [226] .
بر پایه همین ملاحظات عبدالحلیم ابوغزاله، وزیر وقت دفاع مصر، به امریکا سفر کرد و در ملاقات با الکساندر هیگ، وزیر خارجه، و گاسپار واینبرگر، وزیر دفاع امریکا، گفت: «در صورتی که امنیت عراق تهدید شود، مصر به نفع این کشور وارد جنگ خواهد شد.» [227] همچنین وزیر دفاع رژیم سعودی به عراق رفت و با صدام ملاقات کرد. امرای کویت، بحرین و قطر تلفنی با صدام تماس گرفتند و نگرانی خود را از پیروزیهای ایران اعلام داشتند و شاه حسین، پادشاه اردن، به بغداد رفت و با صدام گفتوگو کرد. روزنامهی الرای العام، چاپ کویت، پیشنهاد کرد:
«اعراب باید این جنگ را به جنگ اعراب با ایران تبدیل کنند و در تمامی جبههها از عراق حمایت کنند تا ایران در مقابل دیوار بلند غیرقابل عبور اعراب قرار گیرد.» [228] .
با پیدایش وضعیت جدید تصور توانایی عراق و ناتوانی ایران بتدریج دگرگون شد و نظریهی جدیدی مبنی بر احتمال پیروزی ایران و شکست عراق ظهور کرد و تحلیلهای جدیدی با نقل قول از دیپلماتهای خارجی و ناظران سیاسی مبنی بر «اشتباه پیشبینیها دربارهی ایران» [229] انتشار یافت. در این تحلیلها به غلط بودن پیشبینی دربارهی سقوط شاه، احتمال تجزیه ایران یا غلبه بر گروههای
[ صفحه 88]
سیاسی اشاره شد و در مورد نتایج جنگ عراق با ایران آمده است:
«بسیاری از تحلیلگران پیشبینی میکردند که ایران به اصطلاح منزوی، با ارتش تصفیه شده خیلی آسان در برابر حملهی عراق در سپتامبر 1980 (شهریور 1359) از پای درخواهد آمد.[در آن زمان]این سؤال مطرح بود که در صورت نفوذ هر چه بیشتر نیروهای عراق به داخل خاک ایران، وفاداری ملت و ارتش به نظام چگونه خواهد بود؟ که نابودی ارتش و عراق و اسارت نیروهای این کشور و تصرف سرزمینهای اشغالی باعث بطلان این تحلیل شد.» [230] .
مسئله مهم مواضع و رفتار جدید امریکاییها بود که پیش از این، عراقیها را به لحاظ نظامی برتر و ایران را از نظر سیاسی بیثبات و شکننده ارزیابی میکردند ولی با پیروزی ایران در عملیات فتحالمبین روزنامهی واشنگتن پست به نقل از متخصصان امریکایی نوشت: «نیروهای نظامی ایران جریان جنگ را تغییر دادهاند.» [231] و لوسآنجلس تایمز نیز در تحلیلی به نقل از ناظران نظامی با اعتراف به برتری نظامی نیروهای ایران بر عراق، نوشت: «ایران به میزان قابل ملاحظهای به اوضاع داخلی نظم و ثبات بخشیده است.» [232] .
رادیو اسرائیل نیز اشاره میکند به اینکه مطلوب امریکا این است که جنگ بدون پیروزی یکی از طرفین خاتمه یابد و اینکه:«ایران در صورت پیروزی در جنگ، برای صدور انقلاب گستاختر خواهدشد.» [233] .
بر همین اساس امریکا نگرانی خود را از احتمال پیروزی ایران بر عراق و در نتیجه، توسعه انقلاب ایران در خاورمیانه و به مخاطره افکندن منافع غرب در منطقه و امنیت و ثبات رژیمهای میانهرو اعلام کرد. چنان که روزنامهی نیویورک تایمز، چاپ امریکا، نوشت: «الکساندر هیگ، وزیر خارجه پیشین امریکا، در ماه گذشته گفته بود که این خطر هست که جنگ به کشورهای همسایه ایران کشیده شود و گرچه امریکا در جنگ بین ایران و عراق سیاست بیطرفی اتخاذ کرده است نسبت به نتایج نهائی جنگ بیتفاوت نیست. هیگ در آن زمان به ایران هشدار داده بود که امریکا منافع و دوستانی دارد که در موقع خطر از آنان حمایت خواهد کرد وی گفته بود که ادامهی جنگ ایران و عراق برای امنیت
[ صفحه 89]
منطقهی خاورمیانه و همچنین برای منافع غرب در حفظ انتقال منظم نفت خلیج فارس عواقب وخیمی خواهد داشت و امریکا نقش مؤثرتر و فعالتری را برای پایان دادن به جنگ بازی خواهد کرد.» همچنین واینبرگر، وزیر دفاع وقت امریکا، طی سفر به عمان و بازدید از پایگاه امریکا و انعقاد قراردادهای جدید فروش سلاح، از تغییر سیاست امریکا در خاورمیانه سخن گفت. وی به این موضوع اشاره کرد که پیش از این، سیاست امریکا حفظ دولتهای دوست در برابر خطر شوروی بود ولی پس از ترور انور سادات و بروز ناآرامی در بحرین و پیروزیهای اخیر ایران، وزارت دفاع به این نتیجه رسیده است که آنچه ادامهی انتقال نفت خاورمیانه به غرب را تهدید میکند، خطر منطقهای است نه خارجی. [234] روزنامهی الخلیج نیز با توجه به اظهارات سخنگوی وزارت خارجه امریکا و تغییر سیاست خاورمیانهای امریکا نوشت: «به عقیده امریکا پیروزی ایران در جنگ باعث محکمتر شدن مواضع دولت ایران شده است و استقرار امنیت در منطقه را مختل خواهد کرد.» [235] به موازات همین اظهارات و تحلیلها تحرکات دیپلماتیک در سطح منطقه افزایش یافت.
واکنشهای جدید به پیروزیهای ایران موجب بروز نگرانیهایی در داخل کشور شد. در حالی که تخلیه اسیران عملیات فتحالمبین همچنان ادامه داشت، شایعه فرار صدام افزایش یافت و این باور و تصور پیدا شد که با ادامهی عملیاتهای نظامی این شایعه تحقق خواهد یافت. حتی وضعیت صدام با روزهای آخر حکومت شاه مقایسه شد. [236] .
در واکنش به تحرکات دیپلماتیک در سطح منطقه آقای هاشمی در نماز جمعه تهران از «توطئه» نام برد و گفت:
«نمایندهی امریکا در منطقه چه میخواهد؟ شاه اردن که به کویت مسافرت میکند و حرکتهایی را انجام میدهد، چه میخواهد؟» [237] .
ایشان همچنین معتقد بود که میان تحرکات اسرائیل علیه لبنان با پیروزیهای ایران به نوعی پیوستگی وجود دارد و بعدها با حمله اسرائیل به جنوب لبنان به این موضوع بیشتر توجه شد و حتی عملیات فتح خرمشهر
[ صفحه 90]
که «بیتالمقدس» نامگذاری شد بر اساس همین ملاحظات بود.
آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه با تأکید مجدد بر خواستههای ایران اعلام کرد:
«ما نمیخواهیم وارد خاک عراق بشویم و نمیخواهیم بدین نحو حق خود را بگیریم. حق ما را بدهند خسارات این ملت را جبران کنند. آوارگان عراق که 100 هزار نفرند و از دار و ندارشان جدا شدهاند، به خانههایشان برگردند و عراقیها هم بدون زحمت از خاک ما خارج شوند، در این صورت جنگ تمام است.» [238] .
عراقیها که با شکستهای سختی روبهرو شده بودند پس از عملیات فتحالمبین و تحمل تلفات بزرگ [239] تمامی قوای نظامی خود را برای حفظ خرمشهر متمرکز کردند و حتی صدام برای دفاع از خرمشهر به فرماندهان ارتش عراق دستوراتی را ابلاغ کرد و معاون خود عزت الدوری و بعضی از اعضای فرماندهی کشوری را برای بررسی وضعیت و آگاهی از نظرهای آنان دربارهی نبرد آیندهی خرمشهر به سپاه سوم اعزام کرد. [240] اقدامات عراق بر اساس سخنانی بود که صدام در مجلس ملی این کشور اعلام کرد:
«در حال حاضر هدف اساسی ما این است که از ورود نیروهای مسلح ایران به قلمرو خاک عراق جلوگیری کنیم.» [241] .
با تغییر اوضاع جنگ و به تبع آن تغییر وضعیت بینالمللی و فضای تبلیغاتی و مهمتر از آن افزایش تجاوزات اسرائیل و احتمال حمله به لبنان، ایران مواضعی را اعلام و دنبال کرد که بر تحولات بعدی جنگ تأثیرات بسیاری گذاشت.
1- ایران اعلام کرد که اگر بین عملیاتها فاصلهایی هست برای اتمام حجت است تا صدام و حامیانش برای تأمین خواستهها و حقوق ایران فرصت تصمیمگیری داشته باشند. [242] .
2- بر این موضوع تأکید شد که آیندهی عراق متعلق به مردم آن است و ایران میکوشد تا به مردم عراق کمک کند تا بر سرنوشت خود حاکم شوند و به تلاش قدرتها برای بهرهبرداری از اوضاع هشدار داده است. [243] .
[ صفحه 91]
3- ایران هشدار داد اجتناب از ورود به خاک عراق در شرایطی خواهد بود که به خواستههای ایران توجه شود. در غیر این صورت ایران خود را محدود نخواهد کرد. [244] .
4- با تأثیرپذیری مردم فلسطین از حرکت انقلاب اسلامی، وزیر خارجه ایران اعلام کرد: «ایران بلافاصله بعد از شکست عراق به یاری مردم فلسطین خواهد شتافت.» [245] آقای هاشمی نیز در نماز جمعه حرکتهای اسرائیل را برای فریب ایران از جنگ با عراق ارزیابی و اعلام کرد امریکا سعی نکند که ما را از ادامه جنگ منصرف کند ما اگر لازم باشد در دو جبهه بجنگیم میجنگیم و این جنگ را رها نمیکنیم. [2